یه روز کوچولو

همیشه این وقتا با کلی ذوق پای تلفن بودمحرف میزدیمکلی میخندیدیمو اصن نمی فهمیدیم که کی و کجا تموم میشه زمانمونو من چقد توی شناسایی هر موجود خاکستری که رد میشد ناشی بودمهنوزم به هر عدد 99 که میرسم ناخوداگاه فکر میکنم همونه که باید باشهولی با هزار حسرت می بینم که نیستموشک های ناسا هم حتی بهش نمیرسیدنو خب خلبانی خاصی هم داشتوای که چقد دلم تنگ شده برای اون خنده هایی حین پروازشخب من با همینا دلم خوشهاصن دوست ندارم به این فک کنمکه چرا اینطوری شد و منو رها کردمهم اینه شاد باشهراستش اون همیشه با من صادق بودمیگفت معنای عشق رو نفهمیدمراست میگفتمن برای معنای این عشق خیلی کوچیک تر بودممیگفت من فقط برای هستم که اون چند صباحی رو خوش باشهمیگفت همه چیز موقتیهاون از اول هم منو موقت میخواستاما من هم که توقعی ندارماین چیزا که اینجا می نویسمبه خاطر زنده نگهداشتن چیزا قشنگیه که باهم داشتیموگرنه اون حق داره همین الان هم با یک نفر دیگهبخنده و شاد باشهو در مورد پرواز های بعدیش صحبت کنمراستی آیا به اون هم میگه که همه چی موقتیه ؟میگفت من آدم حسودی امراستش اصن اینطوری نبوداصن حسود نبودمیگفت من حافظه ام خیلی هم خوبهاما اونم اینطوری نبودبعضی وقتا فک میکنمشاید از اینکه همیشه سعی کردمهمه چیز مطابق میلش باشه خسته شدشاید از این همه حجم تسلیم بودن و هیچی نخواستنخسته شدو خب من واقعن همین رو هم نمیخواستممن فقد میخواستم همه چی براش بهترین ها باشهچون خودمم میدونستمکه هیچ وقت در حد و اندازه اون نبودمراستش اینا رو که می نویسمبیشتر به خاطر اینه نذارمفکر های سمی و عجیب غریب توی ذهنم بیاداینکه همه چیز رو شفاف نگه دارم که اون چقد خوب بودو من چقد براش کم و ناکافی بودمآخه ذهن آدم واقعن ضعیفهحافظه همه اونقدارم که میگن قوی یه روز کوچولو ...

وقتی از صفحه نمایشگر به یک منظره زیبا خیره میشی ، مهم نیست که چقدر دقیق باشه چقدر با جزئیات باشه کیفیت صفحه اش هرچقدر هم بالا باشه ولی بازم دلت میگیره وقتی می بینی و میفهمی که تو اونجا نیستی امروز دیدمش از یک مسیر دور خیلی دور صحابی های آجری دور و برش رو پوشنده بودن و من مبهوت این همه زیبایی و میدونم که اون منو نمی دید احتمالا اشکال نداره مهم اینه حالش خوب بود عالی بود و این ینی منو فراموش کرده و در مسیر فراموش کردن من به خوبی پیش رفته چند سال پیش بود توی همچین هوایی دلم پر میکشید براش راهمو از همین جایی که هستم کج کردم همه مسیر رو رفتم و رفتم تا رسیدم بهش وقتی منو دید باور نمیکرد میگفت تو از منم دیونه تری میگفتم اره خب معلومه که دیونه ام . دیونه تو نباشم چی این خاطره هاست که در دل من زنده موندن و من نمیذارم هی چیزی جای اون رو بگیره حتی اگر اینطوری باشه که اون نمیخواست منو و این بارون قشنگ --------------------------------پی نوشت : موزیک توی سرم قاضی شادمهر ... نوشته شده توسط:همسخن|پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۷ | |لینک ثابت | موضوع: یه روز کوچولو ...

no we aint kids no more . you send me to free. موزیک توی سرم ... if you ready ... im ready send my love ... Adele یه روز کوچولو ...

یک حقیقت جالبی هست در مورد اسمون و ستاره هاش وقتی به اونا نگا میکنیم د رواقع ممکنه برخی از اون ستاره ها خیلی وقته مرده باشن ولی به خاطر فاصله زیادی ک از ما دارن اینطوری به نظر میاد ک ما داریم اونا رو هنوز زنده می بینیم و کسایی که بعد از ما هستن وقتی به ما نگا میکنن ما در نظر اون زنده ایم در حالیکه خیلی وقته مردیم ...پی نوشت :بعد اون لحظه ک گوشی رو قطع کردم ایمیل رو بستم و دیگه هرگز توان چک کردن ایمیل هامو هم ندارم در بی پناه ترین نسخه خودم به سر می برم .... همه چیز در یک سکوت عمیق و بی صدا فرورفته .... نوشته شده توسط:همسخن|یکشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۰۹ | |لینک ثابت | موضوع: یه روز کوچولو ...

یک بخش دیگه از همون رمانی که میخوندم:نشسته بودم نه برپابودم سخت مشغول کارهااین روز خودمو سخت مشغول نگه میدارم که اثرات این اتفاقات اخیر کم رنگ تر بشن ک نمیشن البته متاسفانه بعد یکهو زنگ تلفن به صدا در میاد اونم از پشت میز اون یکی میز ! صدای خنده هاش از راه دور میادددد بعدد چند ماه از اخرین تماسش که همه شهر رو به اشوب کشیده بود ... دوباره زنگ زد ... صداش خندان بود و بی مهابا خنده بر لبانم نشست کمی صحبت کردیم تازه فهمیدم اوه شت اون ایمیل ها چند ایمیل پشت سرهم بوده نه ایمیل های روزانه 1:دی نمیشه 1 دی میشه 1:خنده دی شکل و چند تا ایمیل بعد از ایمیل اخر بود ک من نخونده بودم :( اونم چون از ترس اصن نمیتونستم برم سمت ایمیل . . . بگذریم ینی نه ک بگذریم اخه به من گفت دیگه چیزی با کسی حرفی نزن من نفهمیدم منظورش چی بود اما فک میکنم حتی منظورش این بود که اینا رو حتی اینجا هم ننویسم پس دیگه اینجا چیزی د رموردش نمی نویسم ... چون اون ک من باشه ینی من به خودم گفتم دیگه با کسی حرفی نزنم منم به اون که من باشه ینی من به خودم گفتم چشششششششش دیگه چیزی نمیگم و ... پی نوشت : اپدیت میکنم احوالاتمو اما چیزی ک مربوط به این رمان باشه رو دیگه نمی نویسم فلن .... نظرات هم همچنان بسته است دیکتاتور هم خودتونین :دی یه روز کوچولو ...

نوشته شده توسط:همسخن|سه شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۱۱ | |لینک ثابت | موضوع:

یه روز کوچولو ...

تویتر یک محیط مجازیه که توش میتونی بنویسی ملت هم بنویسن یکی وایرال کنه متنی که نوشتی یکی هیت بده یکی گیر سه پیچ بده خلاصه که عالمی داره اینستا هم داستانش تقریبا همینه فقط اینکه اونجا باید بر پایه مدیا بری جلو یوتوب هم بخوای داستان درست کنی همینه فقط متن میخوایی و میزانسن و این چیزا این ی بلاگههه جون خودت کامنت هاییی نذارین که ادم حالش بد بشه ینی چی خونه عشق تون پر صفا و این مسخره بازی ها ینی سخته چهارتا چیز بخونی که بدون کاور ، برهنه و حقیقی تر از واقعی باشه؟بی خیال دیگه یکی بود که من بود ، یادمه بهم گفت تو هیچ وقت معنای عشق رو نفهمیدیبهش گفتم یس یو رایت ... دیگه همینه دیگه کامنت ها رو می بندم زین پس دیکتاتور هم خودتونین :دی حوصله خوندن این نظرات ارزشمند رو که منو به سمت ننوشتن سوق میدن رو ندارم لتس گو لندن موزیک توی سرم : Ariana Grande - Break Free (feat. Zedd) نوشته شده توسط:همسخن|جمعه ۱۴۰۱/۱۰/۳۰ | |لینک ثابت | موضوع: یه روز کوچولو ...

اینو بخونین :دوس دارم برم خواستگاري ..پدر عروس ازم بپرسهخوب آقا دوماد عزيز ، خونه .. ماشين ، كار ، پول چيا دارن ؟؟بعد منم قاطي كنم كليد هـاچ بكــُـ پرت كنم تو صورتش بگم من اومدمخواستگاري ، نيومدم خريد و فروش ديـوث !يارو پدره هم سويچ پرايدمو ببينه و يه برق خاصي تو چشاش بياد بعدشمبيوفته به پـام كه بيا دخـدرمو بگير و همش مالِ‌ خودت و اينامنم بي توجه پرايد 20 ميليونيم رو بيخيال شم و توي افـق محـو شم ...يه همچين آدم دست و دل بازي هستم من :)))))))))))) شما یادتون نمیاد ی زمانی پراید ک شد 20 تومن این ژانر فیس بوک بود ... سال چند ؟ 90 اینم لینک همین مطلب توی بلاگفاhttp://facebook64.blogfa.com/post/13 نوشته شده توسط:همسخن|جمعه ۱۴۰۱/۱۰/۳۰ | |لینک ثابت | موضوع: | یه روز کوچولو ...

نوشته شده توسط:همسخن|جمعه ۱۴۰۱/۱۰/۳۰ | |لینک ثابت | موضوع:

یه روز کوچولو ...